صفحه ي نخست | اخبار وبلاگ | رهبري | دانلود مداحي | دانلود سخنراني | نرم افزار موبايل | رايانه اسلامي | قالب وبلاگ | دانلود کتاب | مستند


۲ مطلب با موضوع «آیت الله وحید» ثبت شده است

سفارش امیرمؤمنان (علیه السلام) به رحمت و محبت به همه‌‌ی خلق

نقل از آیت الله وحید :سفارش امیر مومنان (علیه السلام) به رحمت ومحبت به همه ی خلق

سفارش امیرمؤمنان (علیه السلام) به رحمت و محبت به همه‌‌ی خلق
در عهدی که به مالک اشتر نوشت، فرمود: ای مالک! با مردم، این چنین رفتار کن. خوب گوش کنید، بفهمید، درک کنید. این را دنیا باید گوش کند و بفهمد. فرمود: ای مالک همه کسانی که رعیّت تو هستند، از دو طائفه بیرون نیستند؛ یا برادر تو‌اند در دین، یا شبیه تو‌اند در خَلق. حالا ببین با کفّار عملش چیست؟
رفتارش با کافر چیست تا برسد به مسلمان! فرمود: مالک! در قلبت رحمت، محبّت و لطف نسبت به همه داشته باش، حتی کفّار! این است حکومت اسلام! این است حکومت علوی!
پنج مطلب فرمود که عقل مبهوت است. فرمود: رحمت. دوم: محبت. سوم: لطف. چهارم: عفو. پنجم: صفح. نسبت به همه، چه مسلمان، چه کافر، چه یهودی، چه نصرانی. مبادا در قلمرو مملکت تو نسبت به یک کافری کمترین تعدّی شود. دنیا باید برای گوینده‌ی این کلام عزا بگیرد. اسرار این بیان را بزرگانی مثل شیخ انصاری، باید بفهمند.
خوب دقت کنید! یعنی در مملکتی که لوای اسلام و حکومت علوی بر سر پاست، باید با تمام افراد آن مملکت، حتی کفّار با رحمت و محبت و لطف و عفو و گذشت برخورد کرد. ای مالک، رعیّت زلل دارد، علل دارد.ای مالک، رعیّت لغزش دارد چه عمد، چه خطا. اگر انجام دادند، تو با آنها جوری رفتار کن که توقع داری خدا با تو رفتار کند. حالا برای چنین کسی تمام دنیا باید عزا بگیرد یا نه؟ 


۰ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰
سید رضا

ارکان کمال بشر در امام حسن مجتبی (ع)

 
ارکان کمال بشر در امام حسن مجتبی (ع)

ارکان کمال بشردرامام حسن مجتبی (ع)

ما نشناختیم اهل بیت (ع) را ! حسرت این است: عمر گذشت نفهمیدیم چه داریم! گوهری داشتیم و نشناختیم و مردیم!

مردی با خنجر خون‌آلود از خرابه بیرون آمد، مردم ریختند در خرابه، دیدند یکی در خاک و خون دست و پا می‌زند.مرد را با خنجر خون‌آلود گرفتند. گفتند: تو در این خرابه چه می‌کردی؟ گفت: در این خرابه این مرد را کشتم. بردند با خنجر خون‌آلود در محضر امیر المؤمنین؛ اقرار کرد: یا علی! کشتم این مرد را.دستور داد ببریدش برای قصاص. تا بردند یکی دوان دوان آمد، گفت: دست نگه دارید. شمشیر را متوقف کردند که گردنش را بزنند. گفت: قاتل منم؛ او را به ‌خطا گرفتید. مردم وا ماندند؛ او می‌گوید: من قاتلم؛ این می‌گوید: من قاتلم. برگشتند، هر دو را آورند در محضر امیرالمؤمنین.

خود سیر مطلب حکمتی دارد، خودتان دقت کنید! بعد که آوردند... مسئله دو اقرار؛ هر دو اقرار متنافیین؛ هر دو اقرار علی النفس؛ مورد اقرار یکی. این معضله چه جور باید حل بشود؟

ادامه مطلب...
۰ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰
سید رضا