صفحه ي نخست | اخبار وبلاگ | رهبري | دانلود مداحي | دانلود سخنراني | نرم افزار موبايل | رايانه اسلامي | قالب وبلاگ | دانلود کتاب | مستند |
آیت الله بهجت :من بهتر از ایشان سراغ ندارم ...
|
حجت الاسلام و المسلمین صدیقی با اشاره به فضایل والای آیت ا... العظمی بهجت تصریح کرد: از قبل از انقلاب هم آقا و آقای بهجت ارادتی به هم داشتند که در این اطلاعیه بعد از وفاتشان هم با کلمه ارادت مطرح کرده بودند و از آن طرف هم مورد علاقه آیتا... بهجت بودند. بعد از رهبری ایشان هم من آن چه از خلوت آنها یادم هست این بوده که آقای بهجت حامی انقلاب و شخص رهبر عزیزمان بودند.
وی در گفتگو با "شبکه ایران" خاطر نشان کرد: یکی از دوستان نزدیک که مثل من به حضور آقای بهجت رفت و آمد داشتند نقل کردند که در یک جلسه دو سه نفری که خدمت آیتا... العظمی آقای بهجت بودیم یک کسی انتقاد گونهای را خواستند به رهبری بازگو کنند. آقای بهجت با یک نگاه تندی به ایشان فرمودند شما بهتر از ایشان سراغ دارید؟ من که بهتر از ایشان سراغ ندارم.
حجت الاسلام صدیقی در ادامه افزود: ایشان به مقام معظم رهبری پیغام میدادند و توصیه و دعا میکردند. تا آن جایی که من رفت و آمدهای آقای بهجت را در مدت مدیدی زیر نظر داشتم ایشان بیش ترین وقت را برای آقا و آقازادههایشان میگذاشت.اعضای دفتر مقام معظم رهبری و فرزندان مقام معظم رهبری، محضر آقای بهجت برایشان پاتوق بود. آقای بهجت نسبت به دیگران خیلی سخت وقت میدادند چون وقت خالی نداشتند... ولی هر وقت پسرهای آقا میآمدند یا وقتی بعضی از دفتریهایشان میآمدند من میدیدم که آقا خیلی با روی باز پذیرا بودند خیلی گرم بودند با این بیت.
حجت الاسلام و المسلمین صدیقی در پاسخ به این سوال که" نقل میشود که وقتی خطری مقاممعظم رهبری را تهدید میکرد ایشان رهبری را از آن مطلع میکردند و خیلی دعا میکردند و رهبری را به دعاهایی توصیه میکردند. آیا این صحت دارد؟ " گفت: بله! این صحیح است. آقای بهجت مسیرشان و عادتشان این بود که دخالت در امور مدیریت کشور نمیکردند. این خودش تقویت مدیریت کشور و رهبری بود ولی دلسوزیشان را داشتند، دعایشان را داشتند و در خلوتها آنچه لازمه خیرخواهی بود، نسبت به آقایان میفرمودند.
مقام معنوی آیت الله بهجت از زبان فرزندش |
فرزند آیتالله بهجت خاطرنشان کرد: ما هر روز باید بر کلامی که از دهان خود خارج میسازیم و میگوئیم «اهدنا الصراط المستقیم» دقت کنیم و آگاه باشیم که خدا بر ما منت نهاده که پیامبر خاتم (ص) را بر ما منکشف کرده است.
بهجت تصریح کرد: در حدیث قدسی بیان شده که اگر بنده من یک گام به سمت من بیاید من صد قدم به سمت او میروم.
وی با تأکید بر لزوم اندیشیدن انسان بر رموز هستی و دلایل خلقت خود، عنوان کرد: تمایز انسان و حیوان در اندیشه است و خداوند در قرآن بیان میکند که «إنما یخشىالله من عبادهالعلماء» یعنی انسان اندیشمند میداند که چه شعوری بر جهان حاکم است؛ از این رو در برابر عظمت خالق خاشع میشود.
فرزند آیتالله بهجت بیان کرد: تجلی خشیت خداوند را در بندگانی مانند حضرت ابراهیم (ع) میتوان دید که به دستور خداوند فرزندی را که پس از سالها رنج و سختی ثمره زندگیاش محسوب میشد به قربانگاه برد.
بهجت ابراز داشت: کل سیستم هستی ارگانیک و به یکدیگر متصل است و حاصل میلیاردها سال تغییر و تکوین انسان را به اینجا رسانده که امتحان شود.
حکایتی آموزنده ای از آیت الله بهجت نقل شده است |
آقای قدس می گوید:
«روزی آقا در رابطه با پاداش عمل صالح اگر چه اندک باشد، فرمود:
یکی از علمای نجف روزی در مسیر راهش به فقیری یک درهم صدقه داد (البته بیشتر ازآن نداشت) شب در خواب دید او را به باغی مجلل و دارای قصری بسیار عالی و زیبا دعوت کرده اند که نظیر آن را کسی ندیده بود. پرسید این باغ و قصر از آن کیست؟ گفتند: ازآن شماست تعجب کرد که من در برابر این همه تشریفات، عملی انجام نداده ام. به او گفتند: تعجب کردی؟ گفت: آری. گفتند: تعجب نکن. این پاداش آن یک درهم شماست. که خالصانه و با حسن عمل انجام گرفته است.»
از این جهت بر ما حقی پیدا کرده که نمی تواتیم او را جزا دهیم ... |
آقائی و بزرگواری ائمه علیهم السلام....
« در نزدیکی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیب»، که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی علیه السلام می رود او را مسخره می کرد. حتی یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون خدمت آقا مشرف شد خیلی بی تابی کرد و ناله زد که: تو می دانی این مخالف چه می کند. آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم. شیعه می گوید عرض کردم: آری، لابد به خاطر آن جسارتهایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است؟!
آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم، به محل برگشتم، سر راه آن سنی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتی رسید به فرمایش امام علیه السلام که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و ...، مرد سنی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمداً رسول الله، و أن علیاً أمیرالمؤمنین ولیّ الله و وصیّ رسول الله و شیعه شد.» |